شما

        خنده
شما..شما..شما.. شما..شما..شما.. شما..شما..شما.. شما..شما…شما
شما..شما..شما.. شما..شما..شما.. شما..شما..شما.. شما..شما…شما
شما..شما..شما.. شما..شما..شما.. شما..شما..شما.. شما..شما…شما
شما..شما..شما.. شما..شما..شما.. شما..شما..شما.. شما..شما…شما
شما..شما..شما.. شما..شما..شما.. شما..شما..شما.. شما..شما…شما
شما خیلی تنبل هستین چون همه ی ” شما “های بالا رو نخوندین
و حتماً متوجه نشدین که یکی از اونا “سما” هست !.
الان دارین سعی می کنین که” سما ” رو پیدا کنین . . . !
و از اینکه اونو پیدا نکردین....
       
آیا فکر می کنید به درد هیچ کاری نمی خورید؟
آیا فکر می کنید بی مصرف هستید؟به خدا درست فکر می کنید!!!
       
 
یه خودکار ابی پدرش مرد تا یک ماه سیاه نوشت...
زبان درازیENDزبان درازی

Code Center

♥ یک شنبه 16 آذر 1393برچسب:شما, ساعت 8:6 توسط عشق سرخ

عاشقتم

تو شکوفه ای در کویر دلم هستی

تنها یار و همدم زندگی ام هستی

چه بخواهی ، چه نخواهی تا ابد در قلب من هستی

دوستت دارم ، به خدا تنها تو را دارم ،

عاشق توام ، دیوانه آن نگاه پر مهر توام

تو برایم بهترین هستی ،  

دنیا را نمیخواهم ،  

تو زندگی من هستی

بیا در آغوشم ، بگذار تو را ببوسم ،  

میخواهم در گرمی آغوشت بسوزم.

به من نگاه کن ، بگذار تا میتوانم تو را ببینم ،

آنقدر ببینم تا از شوق دیدنت بمیرم.

بگذار دستانت را بگیرم ، تا آرام بگیرم  

از اینکه تو عشقمی و من عاشقترینم.

تو مال منی عزیزم ، این رویا نیست ای بهترینم ، 

این را به خاطر بسپار که تا ابد در قلب منی نازنینم

این فریادیست از سوی قلب من،  

دوستت دارم عشق من ،

این احساسیت از سوی قلب من ،

همیشه بدان که تا ابد نه من بی تو هستم نه تو بی من!

ستاره ای هستی همیشه درخشان ،

جایگاه تو بالاتر از آسمان ،

قسم به عشق پاکمان ،

عاشقت میمانم تا پای جان.

Code Center

♥ جمعه 14 آذر 1393برچسب:, ساعت 12:27 توسط فاطمه

بدجورعاشق توام

دلتنگم برای تو ، زندگی ام فدای تو ، این قلبم هدیه ای ناقابل ، تقدیم به تو....

نفس کشیدنم مدیون توام ، من گرفتار توام ، به خدا تا آخرین نفس وفادار توام!

سالهاست در انتظار آمدن توام ، تو را که دیدم قلبم لرزید ، بدجور عاشق توام!

باورم کن ، زندگی ام بسته به وجود تو هست ،  

تپشهای قلبم همصدا با تپشهای قلب تو است...

هر کس از من بپرسد میگویم او دنیای من است ،  

اگر خواستند تو را از من بگیرند ،میگویم این تن ، بی او ، جنازه ی من است!

فدای تو ، دیگر از چه بگویم برای تو ، شکر میکنم آن خدای مهربان را ،

 که فرشته ای داد به من، به زیبایی چهره ماه تو....

دلتنگم برای تو ، میتپد قلبم به عشق تو

 در انتظار لحظه دیدار ، تشنه ام برای بوسیدن لبهای تو...

مینویسم شعری در وصف تو ، عاشقانه هایم را مینویسم به عشق تو ،

این هم حرف آخرم به تو... دوستت دارم بیشتر از دوست داشتنهای تو...  

Code Center

♥ جمعه 14 آذر 1393برچسب:, ساعت 12:25 توسط فاطمه

لحظه ای بنشین در کنارم ، بگیر دستهایم را ، در آغوش بگیر مرا...

به چشمهایم نگاه کن ، سرت را بر روی سینه ام بگذار و  

به صدای تپش قلبم گوش کن...

دستم را درون موهایت میکنم، نوازشت میکنم ، و برایت میگویم، حقیقتی شیرین!

چقدر زندگی با تو زیباست ، عشق با تو پر از آرامش است!

دلم نمیخواهد هیچگاه بی تو باشم ، آرزو دارم همیشه در کنارت باشم!

هنوز به یاد ندارم به تو دروغ گفته باشم ،  

یا با حرفهایم قلب مهربانت را شکسته باشم!

هنوز به یاد ندارم خیانت کرده باشم ، یا تو را آزار داده باشم!

هنوز به یاد ندارم روزی صدایت را نشنیده باشم یا دلتنگت نشده باشم!

حالا که اینهمه تو را دوست دارم و با تو یک زندگی پر از عشق را دارم ،

حالا که از خدا جز اینکه همیشه تو را برایم نگه دارد

هیچ چیز دیگر نمیخواهم ، باورم کن عشق من!

باورم کن که با باور تو ، سرنوشت نیز به این باور میرسد

که من و تو عاشقترینم و دیگر هیچگاه ما را از هم جدا نمیکند!

بگذار سرنوشت را به این باور برسانیم که تو نیمه ی گمشده ی منی  

و من نیمه ی دیگری از تو!

عزیزم همیشه بدان که در قلب منی و بیشتر از همه کس دوستت دارم!

همیشه بدان که بی تو یک لحظه نیز نمیتوانم زنده بمانم!

بعد از گفتن این حقیقت شیرین ، دیدم که سکوت کرده ای و حرفی نمیزنی!

گفتم شنیدی درد دلهایم را عزیزم ؟

گفت : تو که گفتی صدای تپشهای قلبت را گوش کنم

من نیز آن لحظه که تو سخن میگفتی تنها صدای تپشهای قلب مهربانت را گوش میکردم ...

Code Center

♥ جمعه 14 آذر 1393برچسب:, ساعت 12:22 توسط فاطمه

تو نفس های منی

نمیدانم آن روز که تو را ندارم ، میتوانم لحظه ای زنده بمانم!

نمیدانم اگر زنده بمانم ، میتوانم برای یک لحظه بی تو زندگی کنم!

اگر بتوانم زندگی کنم ، آیا میتوانم یک لحظه نیز شاد باشم!

نه عزیزم بی تو جای من در این دنیا نیست ،  

دشت سر سبز عشق برایم کویری بیش نیست!

تو طلوعی هستی در آسمان تاریک زندگی ام ،  

نمیخواهم در این طلوع زیبا غروب همیشگی ام را ببینم !

نمیدانم آن روز که دلتنگت نیستم ، کسی میداند که من در این دنیا نیستم؟

صدای مهربانت را همیشه میشنوم ، همیشه میبینم چهره ی ماهت را ،  

همیشه مینشینم به انتظارت ، میمانم در حسرت یک لحظه گرفتن دستهایت!

نمیدانم که اگر روزی نامی از عشق نبود ، کسی میداند او که در راه عشق فدا شد  

یک عاشق دلشکسته بود؟

نمیدانم که بی تو چه روزگاری را دارم ، آیا روزگاری را دارم ؟

میپذیرم همه ی تاریکی ها را ، غصه های تلخ دنیا را ، غمهای ناتمام روزگار را ،  

اما نمیپذیرم یک لحظه غم بی تو بودن را !

میدانم که چرا هستم ، تو هستی که من نیز هستم!

میدانم که چرا زنده ام ، تو مال منی که هنوز نمرده ام!

میدانم که چرا دوستت دارم ، تو نفسهای من هستی که با تو عاشق  

لحظه به لحظه نفس کشیدنم!

Code Center

♥ جمعه 14 آذر 1393برچسب:, ساعت 12:19 توسط فاطمه

زیباترین رویای من

تو یک حادثه نیستی ، رویای شیرینی در باور من هستی!

عاشق شدنم اتفاق نبود ، همان رویای شیرین بود ،که به حقیقت پیوست!

آن رویا خاطره نشد ، بهانه ای شد برای، با تو عاشقانه زیستن!

میگویند اگر این بهانه نبود ، باز هم عاشقت می ماندم؟

آری ،دوباره به خواب عاشقانه میرفتم تا رویای شیرین با تو بودن را ببینم!

آن لحظه که سخن میگویی ، میتوان از حرفهای شیرینت شعری   

ساخت به رنگ عشق، اینبار دیگر دلگیر نیستم از سرنوشت ،  

این سرنوشت بود که تو را به من داد!

بگو از عشق برایم ، ای رویای شیرینم ، کمی با من درد دل کن عزیزم!

دلم میخواهد در این لحظه صدای تو را بشنوم تا به اوج احساسات برسم  

و برایت بنویسم شعری عاشقانه!

تو یک شعر تازه ای که هر کس با شنیدن آن ، پرواز میکند به بلندای آسمان!

اینک که خواب نیستم ، و به عشق تو نفس میکشم ، تو بخواب ،  

تا من برایت لالایی بگویم تو گوش کن تا شعری که  به عشق تو  

سرودم را بخوانم....

حالا تو به رویاها برو ، ببین آنجا تو زیباترین رویای منی! 

Code Center

♥ جمعه 14 آذر 1393برچسب:, ساعت 12:17 توسط فاطمه

تنهاحرف دلم

قلبی که به عشق تو میتپد ، چشمی که از دلتنگی تو میگرید،  

دستی که در حسرت گرمی دستان تو نشسته ، پاهایی که به امید رسیدن به تو   

اولین قدم را برداشته!

این قلبم است که عاشق تو است ، این چشمهای من است که باران عشق در آن  

می بارد و این لبهای من است که برایت میخواند شعر دلتنگی را....

وجودم به خاطر فاصله هاست که سرد است ، حضورت در کنارم تنها آرزوی من است،  

بتاب ای خورشید همیشه تابانم که گرمای تو شامل حال من است!

این قلب من است که بی تاب است ،  سالهاست که گرفتار است ، به درد عشق  

دچار است ، دوای دردم هستی ، ای تو که تنها دلیل نفس کشیدنم هستی! 

دریچه ای رو به خوشبختی باز میکنم و به خیال تو در آسمان تنهایی پرواز میکنم ! 

بالهایی که به عشق تو هوس پرواز کرده اند ، میرسم به اوج آسمانی که به  

عشق تو آبی شده ، دل من برای تو ذره ای شده ،  

دلتنگم و برایت در سقف آبی آسمان مینویسم!

مینویسم تا هر جایی بخوانی آنچه درون قلب من است !

دوستت دارم عشق من این تنها حرف دل من است! 

Code Center

♥ جمعه 14 آذر 1393برچسب:, ساعت 12:16 توسط فاطمه

دلم تنهاتورامیخواهد

در این لحظه که به انتظار غروب نشسته ام دلم تنها تو را میخواهد!

در این لحظه که تنهایی مرا در میان خودش گرفته است دلم تنها تو را میخواهد!

در این لحظه که دلتنگم و چشمهایم بارانیست دلم تنها تو را میخواهد!

کجایی عشق من که دلم بهانه ی تو را میگیرد !

نمیتوانم آرام کنم دلی که دیوانه وار به عشق تو زندگی میکند!

نمیتوانم ببینم که دلم اینگونه در حسرت به حقیقت پیوستن آرزویش است!

دیگر بس است انتظار ، ای سرنوشت مرا رها کن از دام تنهایی ، دیگر بس است این عذاب!

دلم تنها تو را میخواهد در لحظه ای که به هیچ چیز جز تو نمی اندیشم!

اینک اگر زنده ام در خاطر من هستی که پر پر نشده ام ، من شمعی هستم که همچنان به عشق تو میسوزم!

میترسم آنقدر به انتظار بنشینم تا از یادت فراموش شوم ،  

میترسم آنقدر سختی بکشم که به آسانی تو را از دست بدهم!

در این لحظه که جز تو هیچ چیز دیگر به من امید نمیدهد ، باز هم به  

انتظار مینشینم تا روزی امیدم زنده شود! 

Code Center

♥ جمعه 14 آذر 1393برچسب:, ساعت 12:15 توسط فاطمه

رویای دریا

ساحل قلبم آرام است ، همچنان دلم گرفتار است ،

 به انتظار نشسته ام ، باز هم دل به رویاها بسته ام!

با خود نام تو را زمزمه میکنم ، سکوت قلبم با این زمزمه ها شکسته شده!

چشمهایم به دوردستها می نگرند ، قلبم پیش تو است ولی دلتنگت هستم!

ساحل قلبم آرام است ولی دریای عشق طوفانی!

ببین که طوفان عشق چه آرامشی به قلبم داده است!

در خیالم لحظه ای در امواج دریا غرق میشوم ،

حالا میفهمم که دریا بی رحم نیست ، طوفان عشق رحمی به من نمی کند!

از آن لحظه هم عاشق دریا شدم ، و هم عاشق انتظار !

انتظار در کنار دریا برای تو زیباست ، عشق من کجایی که مهرت حتی از آن  

دور دستها نیز پیداست!

حس میکنم تو نیز در آن سوی دریا ، در کنار ساحل به انتظار من نشسته ای!

این پیوند عشق است که بین ما یک دریا فاصله است!

پس من درون دریا غرق میشوم تا امواج دریا با طوفان عشق مرا با خود  

به آن سوی ساحل که تو نشسته ای بیاورد!

Code Center

♥ جمعه 14 آذر 1393برچسب:, ساعت 12:14 توسط فاطمه

تپش های عشق

عشق من باش ، تپشهای قلب من باش ، مثل نفس در سینه ی من باش!

از تنهایی رها شدم و به تو دلبستم ، تو را یار و همدم خود دانستم!

نمیخواستم برای یک عمر با تو باشم ، میترسیدم عمر من کوتاه باشد و  

در کنار تو بودن زودگذر ...

آمدم که وجود تو باشم ، اگر روزی عمرم تمام شود در قلب تو باشم ،  

حتی اگر از این دنیا رفتم در خاطر تو باشم!

آمدم که بگویم هر گاه بخواهی فدایت میشوم ، اگر بارها برایم غریبه شوی  

باز هم عاشقت میشوم!

آمدم که برایت بنویسم ، تا در این دو روز دنیا اگر از یاد تو رفتم ، احساسات من نسبت  

به تو همیشه مثل یادگاری بر روی صفحات دفترم باقی بماند!

اینبار نیامده ام که شکسته شوم ، از غم عشق آشفته شوم و از درد عشق بمیرم،  

 اینبار آمده ام که تنها از عشق تو بمیرم!

اگر دیگر روزی در این دنیا نبودم ، نگو که بی وفا بودم ، اگر تو را تنها گذاشتم نگو  

که عاشق نبودم ،لحظه ای به سر خاکم بیا و مرا یاد کن ، این روح دلتنگ را  

که در آن دنیا نیز بهانه تو را میگیرد آرام کن !

عشق من هستی ، تا ابد ، حتی در آن دنیا نیز همه وجودم هستی ،  

تو مال منی تا قیامت در قلب من هستی!

Code Center

♥ جمعه 14 آذر 1393برچسب:, ساعت 12:13 توسط فاطمه

دلتنگ لحظه دیدار

نمیدانی که چقدر دلتنگم ، بیقرارم برای یک لحظه در کنار تو بودن !

تا قلبم به عشقت تند تند بتپد و آغوشم به استقبال آغوش گرم تو رود!

نمیدانی که چقدر بی تابم ، دلتنگ لحظه دیدارم ، برای نفسی تازه ،  

برای حضوری عاشقانه !

تا به عشق تو لحظه هایم بهاری شود ، تا امیدوار شود دلی که به عشق تو   

لحظه شماری میکرد تا ببیند روی ماه تو را و ببوسد گونه مهربان تو را!

هر چه زمان میگذرد ، دلتنگی هایم بیشتر میشود ، آنگاه که شب و روز بیقرارم ،  

بیشتر از گذشته عاشقتر میشوم!

نمیدانی که در حسرت عشق تو نشسته ام ، با اینکه در غم عشق ننشته ام  

و به عشق تو زنده ام اما در حسرت یک لحظه نگاه به چشمان زیبای توام!

نمیدانی ، تو نمیدانی که چقدر دوستت دارم، تو نمیدانی که یک لحظه تو را ببینم ،  

انگار که دنیا را به من داده اند!

چقدر دلتنگم ، بیقرارم ، دیگر آرزویی جز در کنار تو بودن ندارم ، منتظر می مانم ،  

تا عشقم را دوباره ببینم!

Code Center

♥ جمعه 14 آذر 1393برچسب:, ساعت 12:10 توسط فاطمه

محوتماشای تو

محو تماشای تو ، غرق شده ام در چشمان زیبای تو!

گرمی دستان تو ، چه آرامشی دارم در کنار تو!

خیره به چشمانت ، نیست در این دنیا به زیبایی چشمهای تو!

چه آرامشی دارم در لحظه ای که قلبم نا آرام است، تند تند میتپد قلبم ، 

زیرا که درون آن غوغا است!

غوغای عشق تو ، رویای لحظه بیدار، نمیخواهم پایان یابد لحظه دیدار!

کاش میتوانستم در مقابل عقربه های ساعت بایستم که دیگر حرکت نکنند!

کاش میتوانستم در همانجا در کنارت برایت بمیرم!

کاش میتوانستم با تمام وجود فریاد بزنم ، فریادی که مدتهاست  در اعماق قلبم نشسته!

نگذار که این سکوت شکسته شود ، بگذار که همچنان در خواب دیدن  

چشمهایت باشم ، نمیخواهم این حقیقت برایم رویا شود!

انگار که خوابم ، هنوز باور ندارم که در کنار توام، رویای نگاه به چشمهایت ، گرفتن دستهایت

، بوسیدن لبهایت ، راه رفتن در کنارت حالا تبدیل به حقیقت شده !

محو تماشای تو ، نیست در این دنیا به زیبای چهره ماه تو! 

Code Center

♥ جمعه 14 آذر 1393برچسب:, ساعت 12:9 توسط فاطمه

سرچشمه عشق

آن دم که در قلبم نشستی ، دنیا نصیبم شد!

آن دم که شعر عشق را با آن صدای دلنشینت در گوشم زمزمه کردی ،  

عاشق احساسات پاکت شدم!

چه آرامشی دارم  در لحظه هایی که بیشتر از هر زمان نا آرامم!

دلم میخواهد همینگونه که هستم باشم ، دستم درون دستانت باشد و بمیرم!

نمیخواهم فاصله بین ما باشد ، در این دو روز دنیا ، یک روز آن تنها بودم  

و زین پس میخواهم در کنار تو باشم!

چه عاشقانه به قلبم نشستی که به خدا این نشستن مقدس است !

قلب من سرزمینی بود خشک ، بارانی از خون عشقت در آن بارید و اینک قلبی دارم  

از جنس نور!

تویی سرچشمه ی این نور ، میبوسم تو را از همین راه دور .

 تو باش در کنارم  تا همیشه آرام باشم ، جدا از غم و غصه ها باشم ،

 سرپناهم باشی ، تکیه گاهت باشم ، گلم باشی ، باغبانت باشم !

تو باش در کنارم تا همیشه فدایت باشم ، تو از سفر بیایی و من چشم به راهت باشم!

تو باش تا دنیا بی تو نباشد ، زیبایی های زندگی با تو زیبا باشد ،  

من عاشق این زیبایی هستم ، بگذار که زندگی در قلب ما زنده باشد ،  

و من به عشق تو ، زیبا زندگی کنم! 

Code Center

♥ جمعه 14 آذر 1393برچسب:, ساعت 12:8 توسط فاطمه

سازعشق

این سکوت و این تنهایی نیاز من در لحظه های دلتنگیست!

یک لحظه در یاد تو نبودن ،محال است ، بیهودگیست!

شب می رسد و همه جا تاریک ، در تاریکی  گم  نمیشوم منتظر روشنایی مینشینم!

بین تاریکی و روشنایی فاصله ی دوریست ، از آن دور دستها نوریست که می تابد  

ولی درخشان نیست!

پنجره را میبندم تا نا امیدی به درونم نیاید، انگار زندانی لحظه های تنهایی ام ،

انگار باید رو به دیوار خیره شد تا نتوان همه جا را دید!

سردرگم و بی قرارم ، نشستن معنایی ندارد، باید قدم زد و به تو اندیشید!

نه سازی مینوازد و نه قلبی می تپد ،حتی صدای  تپشهای قلب خود را نیز نمیشنوم

 دلتنگی مثل حصاری اطراف قلبم را پوشانده است !

به عشق نمی اندیشم ، تنها به تو مینگرم گرچه تو را نمیبینم!

وجود عشق را نمیخواهم ، تنها تو را در میان خود میگیرم ، گرچه در کنارم نیستی!

عشق را حقیر میدانم و تو را سرچشمه ی عشق ، با تو درد دل میکنم ، 

گرچه پاسخی نمیشنوم!

و باور میکنم که در این سکوت و تاریکی گم شده ام و روشنایی را نخواهم دید !

بر دلتنگی هایم افزوده میشود و پنجره را باز میکنم ، صدای سازی را میشنوم 

که قلبم را آرام میکند ،همان سازی که تو در زیر تک درختی  نشسته ای و می نوازی

Code Center

♥ جمعه 14 آذر 1393برچسب:, ساعت 12:6 توسط فاطمه

این سکوت و این تنهایی نیاز من در لحظه های دلتنگیست!

یک لحظه در یاد تو نبودن ،محال است ، بیهودگیست!

شب می رسد و همه جا تاریک ، در تاریکی  گم  نمیشوم منتظر روشنایی مینشینم!

بین تاریکی و روشنایی فاصله ی دوریست ، از آن دور دستها نوریست که می تابد  

ولی درخشان نیست!

پنجره را میبندم تا نا امیدی به درونم نیاید، انگار زندانی لحظه های تنهایی ام ،

انگار باید رو به دیوار خیره شد تا نتوان همه جا را دید!

سردرگم و بی قرارم ، نشستن معنایی ندارد، باید قدم زد و به تو اندیشید!

نه سازی مینوازد و نه قلبی می تپد ،حتی صدای  تپشهای قلب خود را نیز نمیشنوم

 دلتنگی مثل حصاری اطراف قلبم را پوشانده است !

به عشق نمی اندیشم ، تنها به تو مینگرم گرچه تو را نمیبینم!

وجود عشق را نمیخواهم ، تنها تو را در میان خود میگیرم ، گرچه در کنارم نیستی!

عشق را حقیر میدانم و تو را سرچشمه ی عشق ، با تو درد دل میکنم ، 

گرچه پاسخی نمیشنوم!

و باور میکنم که در این سکوت و تاریکی گم شده ام و روشنایی را نخواهم دید !

بر دلتنگی هایم افزوده میشود و پنجره را باز میکنم ، صدای سازی را میشنوم 

که قلبم را آرام میکند ،همان سازی که تو در زیر تک درختی  نشسته ای و می نوازی

Code Center

♥ جمعه 14 آذر 1393برچسب:, ساعت 12:6 توسط فاطمه

میلادعشق

و اینبار با تو متولد شدم ، با تویی که پاییز را در کنار منی...
اینبار مثل گذشته ها کوچه باغهای برگ ریزان را تنهایی قدم نمیزنم ،
اینبار مثل گذشته ها با دلی شکسته از اینجا گذر نمیکنم....
و روز میلادم به عشق تو می آید ، به شوق بودن تو می آید
یک سال دیگر گذشت از زندگی ام...
هیچ روز خوبی را جز روز به تو رسیدن ندیدم ، و اینبار تو هستی و پاییز و یک دنیا عشق
مهر من قلب تو است ، وجود مهربان تو است ، مهر من گرمی محبت های تو است
مهر من فرداهایی است که تمام آرزوهایم را در کنار تو میبینم
مهر من دنیایی است که تنها دلخوشی من در آن تویی!
و افسوس که عمر زود میگذرد ، و این است که میترسم روزی همه چیز تمام شود و عشق ما یک قصه شود
همین که مال من هستی ، ای عشق بی همتای من ، تو همان دنیای من هستی
هیچگاه برایم معنی ندارد گذر عمر ، آنگاه که تو تمام عمر من هستی....
و اینبار تولدی دیگر در کنار تو که تمام هستی منی....


Code Center

♥ جمعه 14 آذر 1393برچسب:, ساعت 12:3 توسط فاطمه

خیــــــــــلی دوستت دارم عشقم

در تمام روزهای عاشقی که گذشت ،

حتی یک لحظه از آن روزها نیز از یادم نرفت

با اینکه قلبم بارها شکست

اما دلم باز هم به پای تو نشست

به هیچکسی دل نبست

با خودش عهد بست ، که این عشق اول و آخر است ،

همین و بس!

روزهای شیرین زندگی ام با تو

آرامش ، این تنها چیزیست که خواسته ام از تو

صداقت ، این تنها کلامیست که انتظار دارم از تو

حرف از وفاداری نمیزنم ، در عشق بی وفایی معنا ندارد

تو همیشه وفادار بمان

و ببین که قلبم جز به عشق تو نفس کشیدن دیگر کاری ندارد

نه عزیزم دیگر هیچ راهی ندارد

اینکه قلبم عاشق تو است و هیچ سرپناهی جز تو ندارد

اگر روزی بی تو باشم ، میخواهم که دنیا نباشد

اگر قرار باشد زنده باشم ، نمیخواهم هیچکسی جز تو در قلبم باشد

تو چه کردی با دل من

این نیست حال و هوای گذشته های دور من

اینک حس میکنم تویی زندگی من

گرتو نباشی نیست نفسی برای زنده ماندن من

یک جمله باقی مانده که ناتمام نماند شعر من

خیلی دوستت دارم عشق من  

Code Center

♥ جمعه 14 آذر 1393برچسب:, ساعت 11:59 توسط فاطمه

عشق من عاشقتم

پنج‌شنبه 1 تیر 1391

 

 

عشق من عاشقتم 

 

اگر نفسی در سینه است ، تو خودت میدانی برای تو نفس میکشم

برای تویی که تمام وجودم هستی ،

تویی که به خاطرت گذشتم از همه چیز ، بی تو جای من در اینجا نیست

تمام قلبم خلاصه میشود در عشق تو ،

تمام نگاهم فدا میشود در عمق چشمان تو ،

بی وفا نشده ام که روزی دل بکنم از دنیای عاشقانه تو

دنیایی که درونش آرامم ، تا تو باشی من نیز تنها با تو میمانم ،

تا با هم برسیم به آرزوهایمان، تا نشود حسرت رویاهایمان

اگر نفسی در سینه است ،

تو هستی که بودنت برایم زندگی دوباره است

در این لحظه و همه لحظه ها ، در اینجا و همه جا تو هستی در خاطرم ،

تا چشم بر روی هم گذاشتم فهمیدم که بدجور عاشقم!

چون در همان لحظه که چشمانم را بسته بودم باز هم تو را دیدم که میدرخشی برایم...

میشود از نگاهت احساس کرد که تو چقدر با وفایی ، قدر دلم را میدانی ،  

هیچگاه تنهایم نمیگذاری،

از این احساس بود که احساست کردم ، تو را دیدم و درکت کردم ،

تا اینکه دلم عاشقت شد ، دلم به لرزه افتاد و دنیا ، شاهد این عشق بی پایان شد....

من همه احساستم برای تو است ، ای با احساس من ،

همه وجودم مال تو است ، برای تو که تمام وجودم هستی ....

بیا تا همچنان برویم ، این راه مال من و تو است ،

بیا تا با هم بدویم تا برسیم به جایی که تنها من و تو باشیم ،

جایی که سکوت باشد و تنها صدای نفسهایمان ...

لحظه ای حس کن این رویای عاشقانه مان... 

Code Center

♥ جمعه 14 آذر 1393برچسب:, ساعت 11:56 توسط فاطمه

عشق من عاشقتم

پنج‌شنبه 1 تیر 1391

 

 

عشق من عاشقتم 

 

اگر نفسی در سینه است ، تو خودت میدانی برای تو نفس میکشم

برای تویی که تمام وجودم هستی ،

تویی که به خاطرت گذشتم از همه چیز ، بی تو جای من در اینجا نیست

تمام قلبم خلاصه میشود در عشق تو ،

تمام نگاهم فدا میشود در عمق چشمان تو ،

بی وفا نشده ام که روزی دل بکنم از دنیای عاشقانه تو

دنیایی که درونش آرامم ، تا تو باشی من نیز تنها با تو میمانم ،

تا با هم برسیم به آرزوهایمان، تا نشود حسرت رویاهایمان

اگر نفسی در سینه است ،

تو هستی که بودنت برایم زندگی دوباره است

در این لحظه و همه لحظه ها ، در اینجا و همه جا تو هستی در خاطرم ،

تا چشم بر روی هم گذاشتم فهمیدم که بدجور عاشقم!

چون در همان لحظه که چشمانم را بسته بودم باز هم تو را دیدم که میدرخشی برایم...

میشود از نگاهت احساس کرد که تو چقدر با وفایی ، قدر دلم را میدانی ،  

هیچگاه تنهایم نمیگذاری،

از این احساس بود که احساست کردم ، تو را دیدم و درکت کردم ،

تا اینکه دلم عاشقت شد ، دلم به لرزه افتاد و دنیا ، شاهد این عشق بی پایان شد....

من همه احساستم برای تو است ، ای با احساس من ،

همه وجودم مال تو است ، برای تو که تمام وجودم هستی ....

بیا تا همچنان برویم ، این راه مال من و تو است ،

بیا تا با هم بدویم تا برسیم به جایی که تنها من و تو باشیم ،

جایی که سکوت باشد و تنها صدای نفسهایمان ...

لحظه ای حس کن این رویای عاشقانه مان... 

Code Center

♥ جمعه 14 آذر 1393برچسب:, ساعت 11:56 توسط فاطمه